گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)

ساخت وبلاگ
از كار غربتت گره‌اي وا نمي‌كنداين شهر ، با دل تو مدارا نمي‌كنداين شهر ، زخم بي‌كسي‌ات را...عزيز منجز با دواي زهر مداوا نمي‌كنداين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيعيك جاي امن بهر تو پيدا نمي‌كنداينجا اگر كسي به سوي خانه‌ات روددر را به غير ضرب لگد وا نمي‌كنداين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاستبا آل فاطمه به جز اين تا نمي‌كندابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نمي‌كندبالاي اسب در پيِ خود مي‌كشاندترحمي به قامتِ خَمَت امّا نمي‌كندتا مي‌خوري زمين به تو لبخند مي‌زنداصلاً رعايت رَمَقت را نمي‌كندزخم زبانش از لب شمشير بدتر استيك ذرّه احترام به زهرا نمي‌كندعلي صالحي [ جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ ] [ 0:6 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 139 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 9:55

اشعار شهادت امام جعفر صادق علیه السلام  – علی صالحی از سوز زهر آب شد از پای تا سرمبا اشک هم قدم شده ساعات آخرم پایم به سوی قبله ، لبم غرق خون شدهدیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم آه ای بقیع باز کن آغوش خویش رامن آخرین امانت شهر پیمبرم بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودمیک عالَمه مصیبت و اندوه می‌برم از غصه آه می‌کشم و ناله می‌زنمیا رب ببین زمانه چه آورده بر سرم دشمن شبی که پای برهنه مرا دواندداغ رقیه بود عیان در برابرم رحمی نکرد بر من و بر سنّ و سال منانداخت ریسمان به روی دست لاغرم ارث علی به من ز همه بیشتر رسیدسوزانده شد دو بار ، حریم مطهرم کاشانه‌ام اگرچه به آتش کشیده ‌شدامّا نسوخت چادر و گیسوی همسرم وقتی که دود خانه‌ی ما را گرفته بوددیدم فرار می‌کند از شعله دخترم آنجا به یاد کرب و بلا روضه خواندم ازطفل یتیم و عمّه‌ی محزون و مضطرم طفلی که ضجّه می‌زد و از ترس می‌دویدمی‌گفت پس کجاست عموی دلاورم [ جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ ] [ 10:44 ] [ محمد باقر حصاری ] [ ] گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 215 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 9:55

سائل لطف نوشتند بنی آدم راسر ِ. این سفره نشاندند همه عالم راصبح فردا عجبی نیست اگر بنشانندیک طرف آسیه و یک طرفت مریم راحس ِ. معراج نشینیِ من این است فقطگوشه‌ای از حرمت پهن کنم بالم رادر ضریحت شرف آدمیت ریخته اندپس محال است که آدم نکند آدم راهمه بالفعل مسیح اند اگر پخش کنندنفس ِ. دختر موسایِ مسیحا دم رامثل یک عرش برای تو حرم ساخته اندکاش میشد حرم حضرت زهرا هم رابا گدایی حرم فخر به دنیا داریمهرچه داریم از این دختر موسی داریمقصد کردی بکِشی و بکِشانی همه راتا به معراج ِ. بلندت برسانی همه راریشه‌های دلِ ما رشته‌ای از چادر توستچادرت را بتکان تا بتکانی همه رابه خدا ذره‌ای از خانمی ات کم نشودچه برانی همه را و چه بخوانی همه راتربت پای تو بودن چه به ما می‌آیدپس چه بهتر سر راهت بنشانی همه رایک دو قربانی ما نیست برازنده‌ی تووقت آن است بیایی بستانی همه رابشکند گر سر عشاق فدای سر توهمه‌ی ما به فدای نخی از معجر توما گداییم همه وقت نظر داشتنتخاک پاییم همه وقت گذر داشتنتآمدی مردم ایران به نوایی برسندورنه جز اینکه بهانه ست سفر داشتنتعلم شد تربت سجاده‌ی بیت النّورتحوزه‌ی علمیه شد لطف سحر داشتنتیک نفس در جگرت سوخت و شد روح اللهبرکت داشت چقدر، آهِ جگر داشتنتفتنه‌ای آمد و، چون فاطمه جمعش کردی‌ای به قربان تو و سینه سپر داشتنتدر طریقت نفس از پا که بیفتد خوب استسیر معراج به اینجا که بیفتد خوب استگاه بابا سخنش را به تو تنها میگفت.چون نبی گرچه علی داشت به زهرا میگفتجایگاه تو چنان در نظرش بالا بودجای آن داشت به تو اُمِّ ابی‌ها میگفتدست خطِ تو که میدید فقط می‌بوسیدتا که یادِ تو می‌افتاد "فداها" میگفتخبر از عصمت بی، چون و چرایت میدادهر امامی که مقامات شما را میگفتعمه‌ی کرب و بلا در تو تجلی کردهباید این آ گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق)...
ما را در سایت گلچین اشعار مدح و مرثیه (حصار عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fahl-ul-bayt5 بازدید : 286 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 9:55